تولد یک سالگی
عسل جون ، آخرای سال تحصیلی 86-85 بود که دانش آموزان سوم ریاضی ازم خواستن برم خونه و تو رو بیارم مدرسه . مدیر مهربونمون هم اجازه داد . من هم ساعت 11 اومدم خونه و دیدم که تو هنوز خوابی با هر ترفندی که شده بیدارت کردم و آمادت کردم با هم رفتیم مدرسه . خیلی غافلگیر شدم بچه ها تولد یکسالگیتو گرفته بودن واین بهترین خاطره ی من از مدرسه شد.
آرزو می کنم که همشون خوشبخت بشن و مامان نی نی های سالم و خوشگل و باهوش بشن و موقعیت های اجتماعی خوبی پیدا کنن.
بچه ها دوستون دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی