عسلعسل، تا این لحظه: 17 سال و 10 ماه و 7 روز سن داره

عسل

عسل و مدرسهههههه

همیشه ی دلهره ی عجیبی واسه مدرسه رفتن عسل داشتم وقتی می دیدم شهلا یا هر خانمی که بچش اول دبستانه چقدر وقت میذاره و زحمت بچشو میکشه ی جورایی میفهیدم بچه اول دبستانی ی عااالمه وقت لازم داره امااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا   کلماتی که عسل نمیتونه تلفظ کنه: بنویسم =ببینیسم  نوشتم=نبشتم     ...
9 ارديبهشت 1396

تخت و لباس مدرسه

نیمه ی اول شهریور 93 که تموم شد لباس مدرسه ی عسلو گرفتم عسل هم لباساشو پوشید و یه عالمهههه ذوق کرد عروسسسسسسسسسسسسسکم     ...
13 آبان 1393

کلاغ فضول!

دیروز صبح برای  ورزش و بدمینتون رفتیم پارک جنگلی لویزان نون بربری داغ و خامه و خامه عسلی هم گرفته بودیم و وسطای بازی بدمینتون رفتیم رو یه نیمکت و یه کم صبحانه خوردیم یه کلاغ هم نزدیکمون داشت با دقت ما رو نگاه میکرد صبحانمونو نصفه خوردیم و برگشتیم ادامه ی بدمینتون یهو دیدیم عسل جیغ جیغ کنان میگه صبحانه موووووووووووووووووون یهو یه منظره ی جالب دیدیم! کلاغه رفته بود رو نیمکت سراغ صبحانه مون و یکی از خامه عسلیا که هنوز باز نکرده بودیم رو با نوکش سوراخ کرده بود و میخورد و لذذذذذذت میبرد ما هم که نمیدونستیم از گرسنگیشه یا از فضولی اینکه ببینه ما چی داشتیم میخوردیم ٰ، یه کم نون و همون خامه رو واسش رو زمین گذاشتیم و اونم خیلی ...
29 شهريور 1393

خواب عسل تو مدرسه!

امروز 1393/3/13 ساعت 8 صبح مراقبت داشتم عسلو بیدار کردم و با هم رفتیم مدرسه . عسل جدیدا دوباره عاشق توپ بازی شده ! واسه همین توپش رو با خودش آورد مدرسه. امتحان که شروع شد به عسل گفتم برو تو حیاط مدرسه با توپت بازی کن اما ده دقیقه نگذشته بود که برگشت و گفت نمیتونه بازی کنه آخه توپ که به زمین میخوره برنمیگرده!!!!!! حیاط مدرسمون  آسفالته این شد که عسل بیکار شد و سر جلسه هم که نمیتونست بمونه (آخه حواس بچه ها رو پرت میکنه و سابقشم خرابه ) رفت تو دفتر! (همین الان هم که من داشتم خط بالا رو مینوشتم با توپش زد لیوان چای رو انداخت خداروشکر هم خالی بود و هم  نشششششکسسسست ) امتحان که تموم شد داشتم میرفتم تو دفتر که مدیرمون...
13 خرداد 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به عسل می باشد